1-تحقیق کیفی اولویت را به تولید و تحلیل دادههای متنی میدهد.
به زبان ساده، تحقیق کیفی عمدتاً شامل روشهایی است که محصول نهایی آنها نه عدد، بلکه متن است. دادههای متنی میتواند شامل متون پیادهشدۀ مصاحبه یا گفتگو، پاسخ سوالات باز یک پرسشنامه، بخشهایی از دفتر خاطرات، یادداشتهای مشاهدات، سوابق پروندهها یا اطلاعات بهدستآمده از سوابق پزشکی یا پرستاری باشد. در برخی موارد، دادههای کیفی میتواند دربرگیرندۀ شواهد تصویری یا ویدیویی نیز باشد.
اهمیت دادههای متنی از آن روست که این امکان را برای انسان فراهم میکند تا به زبان خود و بر اساس شرایطی که خود تعیین میکند اقدام به بیان افکار و باورهای خود کند. تمرکز بر روی متن باعث میشود محققان کیفی بتوانند اهمیت اطلاعات غیرمنتظره و پیشبینینشده را مورد توجه قرار دهند. محقق کیفی مسئول است تا دادههای متنی را به صورتی تحلیل و ارائه کند که ویژگیهای روایی آنها حفظ شود. این تعهد اغلب در استفادۀ محققان کیفی از نقلقول مستقیم برای پرتو افکندن بر یافتههای خود بازنمود مییابد.
2- تحقیق کیفی بر تعامل گسترده با افراد مشارکت کننده در تحقیق تاکید دارد.
به منظور کاوش در معنایی که انسانها به تجارب خود اختصاص میدهند یا برای نگریستن به جهان اجتماعی از منظر مشارکتکنندگان در تحقیق، محقق باید در طی مدتی طولانی و با حداقل موانع با شرکتکنندگان تعامل کند. از این رو، معمولا روشهایی اولویت مییابند که امکان تعامل آزادانه و اغلب فاقد محدودیت با افراد و گروههای حاضر در کار میدانی را فراهم سازند. از جمله روشهای رایج که در طی کار میدانی به کار میروند میتوان به مشاهدۀ شرکتکنندگان و تکنیکهای مصاحبۀ بدونساختار و نیمهساختارمند اشاره کرد.
یکی از نتایج مهم این تعهد به رویکردهای تعاملی آن است که محققان کیفی متوجه میشوند افراد موردمطالعه نه سوژههای ایستا بلکه شرکتکنندگانی فعال در پروژۀ تحقیق به شمار میروند. حتی گفته میشود «یادگیری از طریق مردم» و نه «مطالعۀ مردم » ، زیرا دادهها از طریق تعامل حاصل میشوند، استعارۀ «جمعآوری» معنای خود را تا حد زیادی از دست خواهد داد. اگرچه این نکته به صورت مساوی برای همۀ روشهای تحقیق صادق است، اما محققان کیفی اغلب استفاده از این اصطلاح را دشوار یافته و ترجیح میدهند از اصطلاحاتی نظیر تولید داده استفاده کنند، چرا که این کلمات نشان میدهند که دادهها از تعامل میان محقق و مشارکتکنندگان پدیدآمدهاند.
3- تحقیق کیفی معمولا دارای انعطاف هستند.
از آنجاییکه هدف محققان کیفی تعامل با مردم به صورتی آزادانه و بدون محدودیت است، این نکته که آنها بتوانند واکنشی سازنده به اندیشههای بیانشده توسط شرکتکنندگان نشان دهند حائز اهمیت است. در نتیجه، محققان کیفی معمولا از طرحی بهره میبرند که در طی مطالعه تکامل مییابد. در نتیجه، محققان کیفی به ندرت از یک دستورالعمل کاملا از پیش تعیینشده برای نمونهگیری و نیز جمعآوری و تحلیل داده استفاده میکنند.
درعوض، آنها کار را با یک سؤال کلی شروع میکنند و پس از دریافت اجازۀ دسترسی به افرادی که میتوانند تجارب ارزشمندی در اختیار مطالعه قرار دهند، با پیشرفت روند تحقیق اقدام به توسعۀ برنامۀ نمونهگیری و نیز تولید و تحلیل دادهها میکنند. محققان کیفی نسبت به عوامل پیشبینینشده یا ویژگیهای معماوارِ نحوۀ تعامل مردم با همدیگر یا شیوۀ سخنگفتن آنها از زندگی خود که به نظرشان میتواند ارتباطی با سؤال تحقیق داشته باشد حساسیت بسیاری به خرج میدهند.
این طرح انعطافپذیر به عنوان یکی از ویژگی های عمدۀ تحقیق کیفی درآمده است چراکه این روش به محققان اجازه میدهد تا در حین اجرای تحقیق حدسیات و فرضهایی توسعه دهند. این فرضیات یا «گزارههای عملی» در حین اجرای مطالعه و با گسترش نمونه، استفاده از روشهای جدید یا بکارگیری تکنیکهای تحلیلی بیشتر مورد آزمون قرار میگیرد.چنین کاری نیازمند مشارکت فعالانه، کنارگذاشتن روشهای سنتی کنترل علمی، استفاده از سبکی فیالبداهه برای روبروشدن با موقعیتهای پیشبینینشده و قابلیت یادگیری از مجموعۀ اشتباهات رخداده است.
این ایده که پژوهشگر ابزار تحقیق به شمار میرود و برنامۀ تحقیق باید با پیشرفت سیر تحقیق توسعه یابد، بدان معناست که محققان کیفی نمیتوانند به منظور پاسخدادن به دغدغههایی نظیر سوگیری و قابلیت تکرار مطالعات خود به رویههایی استاندارد اتکا کنند. از این منظر، «یادگیری از مجموعۀ اشتباهات رخداده» بخشی محوری و حائز اهمیت از فرایند تحقیق کیفی به شمار میرود. این اصل محققان کیفی را ملزم میکند تا به صورت پیوسته و انتقادی بر تصمیمات اتخاذشده در حین اجرای مطالعه تأمل کنند. آنها باید نقش خود در فرایند اجتماعی تولید داده را مورد توجه قرار دهند. این عمل معمولا با عنوان «بازاندیشی» شناخته شده و به عنوان یکی از ویژگیهای ذاتی تحقیق کیفی مورد توجه قرار میگیرد.
به صورت مشابهی، از آنجاییکه محققان کیفی نمیتوانند در زمینۀ تعیین اعتبار شواهد بهدستآمده بر قابلیت تکرار تکنیکهای خود اتکا کنند، تمرکز خود را برشفافیت قرار میدهند. محققان کیفی تلاش میکنند تا از طریق بازاندیشی و بهجاگذاشتن دنباله حسابرسی در تحقیقات خود (سوابق تصمیمات محقق در زمینۀ طراحی مواردی نظیر دسترسی، انتخاب نقش میدانی و شرکتکنندگان، ملاحظات اخلاقی و روشهای تحلیلی) شفافیت تصمیمگیریهای خود را نشان دهند.
شفافیت تلاشی برای نشاندادن اعتبار تحقیق کیفی است که بر اساس آن، مخاطبان فرصت آن را پیدا میکنند تا تصمیمگیریها و رویکرد تحلیلی محقق نسبت به دادهها را مورد بررسی قرار دهند. محققان کیفی در نتیجۀ نقشههای فیالبداهه و انعطافپذیر خود دو مفهوم بازاندیشی و شفافیت را به عنوان ابزارهایی برای ایجاد اطمینان در خصوص اعتبار شواهد موردتوجه قرار میدهند.
4- تلاش برای فهم تجارب انسانها و تفسیر آنها از جهان اجتماعی نشاندهندۀ رویکرد طبیعتگرایانۀ (ناتورالیستیِ) روش پژوهش کیفی است.
طبیعتگراییِ روششناختی بیان میدارد که تکنیکهای پژوهش باید برای افراد موردمطالعه آشنا باشند، باورهای آنها را محترم شمارند، با تعاملات اجتماعی مرسوم شباهت داشته باشند و تا حد امکان اختلالی در زندگی روزمره مردم ایجاد نکنند. بر این اساس، از موقعیتهای اجتماعی با درجۀ بالای ساختارمندی یا دستکاری نظیر آزمایشهای تجربی یا مصاحبههای رسمی اجتناب میشود.
متعهدشدن به طبیعتگرایی به معنای بیتوجهی به این حقیقت نیست که هر شکلی از پرسشگری احتمالا بر رفتار شرکتکنندگان اثر خواهد گذاشت؛ بلکه استفاده از روشهای تعاملی و تأکید بر بازاندیشی باعث پذیرش این نکته خواهد شد که خودِ مطالعۀ پیشرو یک فرایند اجتماعی محسوب میشود. محققان نمیتوانند خود را از شواهدی که تولید میکنند جدا سازند. طبیعتگرایی محققان را وادار میکنند تا این نکته را تصدیق کنند که فعالیت پژوهشی به خودی خود یک فرایند اجتماعی به شمار میرود و از این رو مشمول تفسیرهای گوناگون خواهد بود.
کاربرد نظریه جامعهشناختی از یک منظر دیگر نیز به یکی از عناصر محوری تحقیق کیفی تبدیل میشود: اینکه یافتهها را چگونه میتوان در موقعیتهای دیگر به کار برد. تمرکز بر روی ایجاد فهم زمینهمحور در خصوص یک فرایند اجتماعی بخصوص از منظر افراد بدان معناست که محققان کیفی دغدغۀ کمتری نسبت به یافتههایی که میتوان برای جمعیتی بزرگ تعمیم داد نشان میدهند. این بدان معنا نیست که یافتههای مطالعات کیفی را نمیتوان جدای از موقعیت بخصوصِ مطالعۀ اولیه برای طیف وسیعی از موقعیتهای دیگر نیز به کار برد؛ با این حال، کاربرد یافتههای پژوهش کیفی در موقعیتهای دیگر نه به نمونهگیری نظری، بلکه به منطبقشدن نتایج با نظریۀ اجتماعی وابسته خواهد بود .
کاربرد یافتههای یک مطالعه کیفی برای گروهها و زمینههای دیگر به استدلالهایی وابسته است که اعتبار آنها را در پرتوی نظریۀ موجود و منطبقبودن آنها با نظریات اجتماعی با کاربرد وسیعتر تأیید کند. بدین منظور، ما باید در خصوص رویکردهای تحقیق کیفی که آن را به مجموعهای تکنیکِ خالی از زمینۀ نظری تقلیل میدهند احتیاط پیشه کنیم. خطر کنارگذاشتن نظریات بنیادین اجتماعی و انسانشناختی در آن است که یافتههای تحقیق کیفی را میتوان به توصیفهای قصهمانندِ بیبو و خاصیت تقلیل داد. از این منظر، هر گونه روش تحقیقی که بدون زمینۀ نظری کافی اجرا شود به شکلی از تجربهگرایی بیدقت خواهد انجامید که نمیتواند توضیح چندانی برای موضوعات موردبررسی ارائه دهد.