تحلیل محتوا یک روش تحقیقی است در روش تحلیل محتوا که برای شناسایی الگوها در ارتباطات ثبت شده یا ضبط شده استفاده می شود. استفاده از یک نمونه تحلیل محتوا بسیار کمک کننده است. برای پاسخ به این سوال که محتوا چیست باید گفت محتوا از منظر رسانه، وب و ارتباطات به هر چیزی که پیام، خبر، احساس و نظایر آن را به دیگران منتقل کند تعریف میشود. محتوا میتواند متن، تصویر، ویدیو و صدا باشد. هر کدام از ساختارهای چهارگانۀ فوق، دارای زیر مجموعههایی هستند. برای انجام تجزیه و تحلیل محتوا، شما به طور سیستماتیک داده ها را از مجموعه ای از متون جمع آوری می کنید که می توانند نوشتاری، شفاهی یا تصویری باشند شامل: کتاب، روزنامه و مجلات، سخنرانی و مصاحبه، محتوای وب و پست های رسانه های اجتماعی، عکس و فیلم. تحلیل محتوا می تواند هم کمی باشد یعنی متمرکز بر شمارش و اندازه گیری مفاهیم باشد و هم کیفی باشد یعنی متمرکز بر تفسیر و درک باشد. در هر دو نوع، شما کلمات، مضامین و مفاهیم را در متون «کد» میدهند و یا دسته بندی می کنید و سپس نتایج را تجزیه و تحلیل می کنید.
یک نمونه مقاله تحلیل محتوا
تحلیل محتوا و نمونه های پژوهش تحلیل محتوا برای فهم بیشتر در این بخش ارائه شده است . یک نمونه مقاله تحلیل محتوا به زبان فارسی و نمونه مقاله تحلیل محتوا به انگلیسی در زیر آمده است.
یک نمونه مقاله تحلیل محتوا به فارسی :
– خلج آبادی فراهانی، فریده، حسن سرایی، (1395) واکاوی شرایط زمینه ساز قصد و رفتار تک فرزندی در تهران، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال 18، شماره 71، صص 29-58.
– URL: https://qualitativestudies.com/only-child/
خلج آبادی فراهانی ، فریده، جلال حیدری (1392)” بررسی کیفی مشارکت مردان در بهداشت باروری ، مطالعه موردی در زنجان”، مجله علمی پژوهشی حکیم ، جلد 16، شماره 1، صص 50-57.
URL: https://qualitativestudies.com/married-men-involvement/
نمونه مقاله روش تحلیل محتوا به انگلیسی:
Abdi K, Arab M, Rashidian A, Kamali M, Khankeh HR, Farahani FK. Exploring Barriers of the Health System to Rehabilitation Services for People with Disabilities in Iran: A Qualitative Study. Electron Physician. 2015 Nov 20;7(7):1476-85. doi: 10.19082/1476. PMID: 26767101; PMCID: PMC4700893.
URL: https://qualitativestudies.com/rehabilitation-services/
Motamedi, M., Shahbazi, M., Merghati-Khoei, E. ……..Khalajabadi Farahani, F., (2021) Correction to: Perceived Barriers to Implementing Sexual Health Programs from the Viewpoint of Health Policymakers in Iran: A Qualitative Study. Sexuality Research & Social Policy . https://doi.org/10.1007/s13178-021-00583-w
URL: https://qualitativestudies.com/sexual-health-programs/
تعریف تحلیل محتوا
تحلیل محتوا به سه شکل مختلف تعریف میشود. تعریف 1: “هر تکنیکی برای استنتاج از طریق شناسایی منظم و عینی ویژگی های خاص پیام ها.” ( Holsti، 1968)، تعریف دوم: رویکردی تفسیری و طبیعت گرایانه. ماهیت آن هم مشاهدهای و هم روایتی است و کمتر بر عناصر تجربی که معمولاً با تحقیقات علمی مرتبط هستند (قابلیت اعتماد، اعتبار و تعمیمپذیری) متکی است (برگرفته از قومنگاری، تحقیقات مشاهدهای، و تحقیق روایی، 1994-2012). تعریف 3: «تکنیک تحقیقی برای توصیف عینی، سیستماتیک و کمی محتوای آشکار ارتباطات». (از برلسون، 1952)
روش تحلیل محتوا
تحلیل محتوا می تواند بر اساس منابع داده ای متنوع انجام شود و شامل مصاحبهها، پرسشهای باز، یادداشتهای تحقیق میدانی، گفتگوها یا به معنای واقعی کلمه هر نوع زبان ارتباطی (مانند کتابها، مقالهها، بحثها، سرفصلهای روزنامهها، سخنرانیها، رسانهها، اسناد تاریخی) می باشد. یک مطالعه واحد ممکن است اشکال مختلف متن را تحلیل کند. برای تجزیه و تحلیل متن با استفاده از تحلیل محتوا، متن باید کدگذاری شود، یا به دستههای کد قابل مدیریت برای تجزیه و تحلیل (برچسب یا کد) تقسیم شود. هنگامی که متن در دستههای مختلف کدگذاری میشود، کدها میتوانند بیشتر به «دستههای کد» طبقه بندی شوند تا دادهها بیشتر خلاصه شوند.
تحلیل محتوا(content analysis) و تحلیل محتوای مضمونی یا موضوعی(thematic Content Analysis)
تحلیل محتوا یک اصطلاح کلی برای تعدادی مختلف استراتژی های مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل متن است. در روش تحلیل محتوا حتما این سوال برای شما پیش بیاید که تحلیل موضوعی چیست که در ادامه به آن میپردازیم. در واقع یک نوعی از کاربرد کدگذاری و طبقه بندی سیستماتیک است برای کاوش در مقادیر زیادی از اطلاعات متنی به منظور تعیین روندها و الگوهای کلمات مورد استفاده، فراوانی آنها، روابط آنها، و ساختارها و گفتمان ها و ارتباطات. هدف تحلیل محتوا توصیف ویژگی های محتوای سند با بررسی اینکه چه کسی می گوید، چه چیزی، به چه کسی و با چه تأثیری. درحالیکه، تحلیل مضمون یا موضوعی اغلب کمتر به عنوان یک روش تحلیل مستقل دیده می شود. نمونه تحلیل محتوا نیز بسیار در تحلیل کمک میکند. تحلیل مضمونی یا موضوعی به عنوان یک رویکرد توصیفی کیفی مستقل عمدتاً به عنوان «یک روش» برای شناسایی، تجزیه و تحلیل و گزارش الگوها (مضمون ها ) درون داده ها توصیف می شود.
تحلیل موضوعی به عنوان یک ابزار پژوهشی منعطف و مفید، یک پژوهش غنی و گزارش دقیق و در عین حال پیچیده داده ها محسوب می شود. واضح است که تحلیل موضوعی شامل جستجوی و شناسایی مضامین مشترکی که در امتداد مصاحبه یا مجموعه ای از مصاحبه ها است. لازم به ذکر است که هر دو رویکرد امکان تجزیه و تحلیل کیفی داده ها را فراهم می کنند. با استفاده از تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل کیفی داده ها و در عین حال کمی سازی داده ها ممکن است و تحلیل محتوا در واقع از روش توصیفی استفاده می کند هم در کدگذاری داده ها و هم در تفسیر آن و شمارش کمی کدها . برعکس، تحلیل موضوعی گزارشی کاملاً کیفی، جزئی و ظریف از داده ها ارائه می کند.
تحقیق تحلیل محتوا و انواع آن
تحلیل محتوا به دو دسته کلی تقسیم می شود: 1. تحلیل محتوای مفهومی ، 2. تحلیل محتوای مضمونی یا رابطه ای (یا موضوعی) . تحلیل مفهومی وجود و فراوانی مفاهیم را در یک متن مشخص می کند. تحلیل رابطه ای با بررسی روابط میان مفاهیم در یک متن، تحلیل مفهومی را بیشتر توسعه می دهد. هر نوع تحلیل ممکن است به نتایج، نتایج، تفسیرها و معانی متفاوتی منجر شود. در روش تحلیل محتوا معمولاً افراد زمانی که به تحلیل محتوا فکر می کنند به تحلیل مفهومی فکر می کنند. اما ممکن است این سوال پیش بیاید که تحلیل موضوعی چیست در تحلیل مفهومی، یک مفهوم برای بررسی انتخاب می شود و تجزیه و تحلیل شامل کمی کردن و شمارش حضور آن است. هدف اصلی بررسی وقوع اصطلاحات انتخاب شده در داده ها است. شرایط ممکن است صریح یا ضمنی باشد. عبارات صریح به راحتی قابل شناسایی هستند. کدگذاری اصطلاحات ضمنی پیچیده تر است: شما باید سطح دلالت را تعیین کنید و قضاوت را بر اساس ذهنیت (مسئله ای برای اعتبار و اعتبار) قرار دهید. بنابراین، کدگذاری اصطلاحات ضمنی شامل استفاده از فرهنگ لغت یا قوانین ترجمه متنی یا هر دو است. تحلیل محتوای موضوعی یا رابطه ای مانند تحلیل مفهومی شروع می شود، جایی که یک مفهوم برای بررسی انتخاب می شود. با این حال، تجزیه و تحلیل شامل بررسی روابط بین مفاهیم است. به مفاهيم انفرادي بدون معناي ذاتي تلقي مي شود و معني حاصل روابط ميان مفاهيم است. در تحلیل محتوای مفهومی نتایج در قالب طبقات و زیر طبقات ارائه می شوند درحالیکه در تحلیل محتوای مضمونی، نتایج در قالب مضامین و موضوعات که چند طبقه مرتبط را در دل خود جای می دهند گزارش می شوند. در واقع سطح انتزاع در تحلیل محتوای مضمونی یا رابطه ای بالاتر از تحلیل محتوای ساده یا مفهومی است.
تحلیل محتوای مفهومی
تحلیل محتوای مضمونی نوعی شایع از تحلیل محتوا است. در تحلیل مفهومی، یک مفهوم برای بررسی انتخاب می شود و تجزیه و تحلیل شامل کمی کردن و شمارش حضور آن است. در روش تحلیل محتوا هدف اصلی بررسی وقوع اصطلاحات انتخاب شده در داده ها است. شرایط ممکن است صریح یا ضمنی باشد. عبارات صریح به راحتی قابل شناسایی هستند. کدگذاری اصطلاحات ضمنی پیچیده تر است: شما باید سطح دلالت را تعیین کنید و قضاوت را بر اساس ذهنیت (مسئله ای برای اعتبار و اعتبار) قرار دهید. بنابراین، کدگذاری اصطلاحات ضمنی شامل استفاده از فرهنگ لغت یا قوانین ترجمه متنی یا هر دو است.
مراحل تحلیل محتوا
تحلیل محتوای مفهومی شامل 5 مرحله عملیاتی می باشد :
مرحله 1: بر اساس سوال پژوهشی خود، محتوا و متونی را که تحلیل خواهید کرد انتخاب کنید. شما باید در مورد این موارد تصمیم بگیرید: رسانه ، نوع اطلاعات، معیارهای ورود، پارامترها از نظر محدوده تاریخ، مکان.
مرحله 2: واحدها و طبقات تحلیل را مشخص کنید.در این مرحله باید سطحی را که در آن متون انتخابی خود را تجزیه و تحلیل خواهید کرد، تعیین کنید. این یعنی تشریح کردن: واحد(های) معنایی که کدگذاری خواهند شد. به عنوان نمونه ، آیا قصد دارید فراوانی تک تک کلمات و عبارات، خصوصیات افرادی که در متون ظاهر میشوند، حضور و موقعیتیابی تصاویر یا پرداختن به مضامین و مفاهیم را ثبت کنید؟
مرحله 3: مجموعه ای از قوانین برای کدگذاری ایجاد کنید. کدگذاری شامل سازماندهی واحدهای معنا در مقوله های تعریف شده قبلی است. مخصوصاً با مقولههای مفهومیتر، مهم است که قوانینی را بهروشنی تعریف کنیم که چه چیزی شامل میشود و چه چیزی شامل نمیشود تا اطمینان حاصل شود که همه متون بهطور پیوسته کدگذاری میشوند. نمونه تحلیل محتوا در این مرحله بسیار کارآمد است.
مرحله 4: متن را طبق قوانین کدگذاری کنید. شما هر متن را مرور می کنید و تمام داده های مربوطه را در دسته بندی های مناسب ثبت می کنید. این کار را می توان به صورت دستی یا با کمک برنامه های کامپیوتری مانند QSR NVivo، Atlas.ti و MAXQDA, Diction انجام داد.
مرحله 5: نتایج را تجزیه و تحلیل کنید و نتیجه بگیرید. پس از تکمیل کدگذاری، داده های جمع آوری شده برای یافتن الگوها و نتیجه گیری در پاسخ به سوال تحقیق شما مورد بررسی قرار می گیرند.
تفاوت گراندد تئوری و تحلیل محتوا چیست؟
اگرچه تحلیل محتوای کیفی با گراندد تئوری در برخی از موارد اشتراکاتی دارند، ولی در موارد مهمی دارای تفاوت های عمده هستند که کمتر در ادبیات تحقیق کیفی به این تفاوت گراندد تئوری و تحلیل محتوا پرداخته شده است که در ادامه ما تفاوت تحلیل محتوای کیفی (content analysis ) و گراندد تئوری (Grounded Theory) خدمت شما خواهیم گفت.
تحلیل محتوا و گراندد تئوری به عنوان دو رویکرد پژوهش کیفی، در برخی موارد، دارای اشتراکاتی هستند، ولی در موارد مهمی دارای تفاوت های عمده هستند که کمتر در ادبیات تحقیق کیفی به این تفاوت ها پرداخته شده است . یکی از مهم ترین تفاوت گراندد تئوری و تحلیل محتوا در بنیان فلسفی است بطوریکه در گراندد تئوری یا تئوری زمینه ای ، مبانی فلسفی در مقابل اثبات گرایی قرار دارد و تعامل گرایی نمادین زیر بنای فلسفی آن است در حالیکه در تحلیل محتوای کیفی، اساس فلسفی در تقابل با تحلیل محتوای کمی است. تفاوت دیگر تحلیل محتوا و گراندد تئوری در ویژگی های روشی است بطوریکه در گراندد تئوری، روش تحلیل مقایسه مداوم و نمونه گیری نظری استفاده میگردد و درجات بالایی از تفسیر داده ای مورد نیاز است ، در حالیکه در روش تحلیل محتوای کیفی، استفاده از رویکرد استقرایی (inductive)و رویکرد قیاسی (deductive) در تحلیل داده ها انعطاف داشته و همچنین می تواند هم به معانی پنهانی و هم معانی ظاهری در تحلیل توجه نماید. تفاوت دیگر این دو رویکرد در هدف تحقیق است بطوریکه در گراندد تئوری، هدف تولید نظریه است ، در حالیکه در تحلیل محتوای کیفی، هدف توصیف معانی و توسعه و ایجاد طبقات و مضامین است.
یکی دیگر از تفاوت گراندد تئوری و تحلیل محتوا یا تئوری زمینه ای، فرآیند تحلیل داده ها است. در گراندد تئوری، تحلیل شامل سه مرحله کدگذاری (باز، محوری و انتخابی ) است ، در حالیکه در تحلیل محتوای کیفی، بسته به رویکرد استقرایی یا قیاسی ، متفاوت است. در رویکرد استقرایی تحلیل، پس از انتخاب واحد تحلیل (مصاحبه عمقی، بحث گروهی و…)، کد گذاری باز صورت گرفته و طبقات تشکیل می گردد و داده های بعدی بر اساس آن طبقات کد گذاری می گردند و طبقات مرتب تغییر می کنند تا نهایی شوند ولی در رویکرد قیاسی، پس از انتخاب واحد تحلیل، طبقات بر اساس تئوری های موجود ابتدا مشخص شده و داده ها بر اساس آنها کدگذاری می شوند و سپس طبقات مرتب بازنگری می شوند تا نهایی گردند.
نتایج در تئوری زمینه ای یا گراندد تئوری، یک تئوری قائم به ذات (substantive theory) است که به موقعیت و مکان خاصی متعلق است درحالیکه نتایج در تحلیل محتوا، شامل لیستی از طبقات و یا مضامین است و در واقع معانی مربوط به پدیده مورد مطالعه است. در آخر، روش ارزیابی در تحلیل محتوا و گراندد تئوری متفاوت است . در گراندد تئوری، ارزیابی با استفاده از حساسیت نظری و تمرکز مفهومی صورت می گیرد، ولی در تحلیل محتوا، هیچ روش خاص و ویژه برای ارزیابی روشی وجود ندارد و همان روشهای رایج اعتبارسنجی پژوهش کیفی دنبال می شود.
مزایای گراندد تئوری نسبت به تحلیل محتوا
گراندد تئوری دارای انعطاف و خلاقیت است ، پذیرا بودن برای ایجاد و خلق نظریه و فهم جامع موضوع و فرآیند کاملا” تعریف شده تحلیل از مزایای دیگر آن است . در حالیکه در تحلیل محتوا، فهم معانی پدیده اجتماعی از طریق محتوای کلامی و متنی ، قدرت مدیریت حجم زیادی از داده ها و اینکه طبقات برای کد گذاری میتواند از دل خود داده ها استخراج شود؛ یا از تئوری های پیشین استخراج گردد و یا از تحقیقات پیشین برداشت گردد. شما میتوانید یک نمونه مقاله تحلیل محتوا را به فارسی و انگلیسی تهیه کنید.
معایب گراندد تئوری نسبت به تحلیل محتوا
در گراندد تئوری، محقق نیازمند داشتن معلومات در مورد نسخه دقیق گراندد تئوری و فرآیند اشباع بوده و همواره خطر نرسیدن به تئوری مهم، علی رغم صرف وقت و انرژی زیاد وجود دارد. همچنین مشکل بودن پیش بینی زمان و چارچوب مطالعه قبل از انجام آن از معایب گراندد تئوری است، تحلیل بسیار پر زحمت و زمان بر هستند و فرآیند تحلیل آن ها کمتر شفاف و مشخص است.
موارد مشترک و متفاوت این دو رویکرد تحقیق کیفی کدامند؟
تشابهات
هر دو رویکرد ، ماهیت طبیعتگرایانه دارند یعنی به جستجوی پدیده مورد نظر در بستر طبیعی خود می پردازند ، نگرش و رفتارهای انسانی را در زندگی واقعی در محیط واقعی بررسی میکنند.
در هر دو رویکرد، میتوان از منابع متعدد دادهای استفاده کرد.
در هر دو، مراحل منظمی در تحلیل داده ها دنبال میشود.
هر دو، به دنبال مضامین از طریق فرایند کدگذاری هستند.
در هر دو ، متون کد گذاری شده تا به طبقات و مضامین برسند.
در هر دو، روشهای اعتبار سنجی در تحلیل کیفی را دنبال می کنند.
تفاوتها
این دو رویکرد مطالعه کیفی ، در حوزه های زیر با هم تفاوت دارند:
بنیانهای فلسفی: در گراندد تئوری، مبانی فلسفی نوعی تقابل در برابر اثبات گرایی است و تعامل گرایی اجتماعی زیر بنای فلسفی آن است در حالیکه در تحلیل محتوای کیفی ، اساس فلسفی در تقابل با تحلیل محتوای کمی است.
ویژگی های روشی: در گراندد تئوری ، روش تحلیل مقایسه مداوم و نمونه گیری نظری استفاده می گردد و درجات بالایی از تفسیر دادهای مورد نیاز است ، در حالیکه در تحلیل محتوای کیفی، در استفاده از رویکرد استقرایی (inductive)و رویکرد قیاسی (deductive) در تحلیل داده ها انعطاف داشته و همچنین میتواند هم به معانی پنهانی و هم معانی ظاهری در تحلیل توجه نماید.
هدف تحقیق
هدف تحقیق: در گراندد، هدف تولید نظریه است ، در حالیکه در تحلیل محتوای کیفی، هدف توصیف معانی و توسعه و ایجاد طبقات و مضامین است.
فرآیند تحلیل داده ها: در گراندد تئوری، تحلیل شامل سه مرحله کدگذاری (باز، محوری و انتخابی) است ، در حالیکه در تحلیل محتوای کیفی، بسته به رویکرد استقرایی یا قیاسی ، متفاوت است. در رویکرد استقرایی تحلیل، پس از انتخاب واحد تحلیل(مصاحبه، بحث گروهی و…)، کد گذاری باز صورت گرفته و طبقات تشکیل میگردد و داده های بعدی بر اساس آن طبقات کدگذاری می گردند و طبقات مرتب تغییر میکنند تا نهایی شوند ولی در رویکرد قیاسی، پس از انتخاب واحد تحلیل، طبقات بر اساس تئوری های موجود ابتدا مشخص شده و داده ها بر اساس آنها کد گذاری می شوند و سپس طبقات مرتب بازنگری میشوند تا نهایی گردند.
تفاوت گراندد تئوری (Grounded Theory) و تحلیل محتوا کیفی (content analysis) در نتایج
درتنیجه تفاوت گراندد تئوری و تحلیل محتوا، گراندد تئوری نتیجه یک تئوری Substantive (قائم به ذات) است که به موقعیت و مکان خاصی متعلق است ولی در تحلیل محتوا، نتایج لیستی از طبقات و یا مضامین است و در واقع معانی مربوط به پدیده مورد مطالعه است. همچنین ممکن است با این سوال مواجه شوید که تحلیل موضوعی چیست که در ادامه به آن پرداخته شده است.
روش ارزیابی
روش ارزیابی: در گراندد تئوری، با استفاده از حساسیت نظری و تمرکز مفهومی ارزیابی صورت می گیرد، در تحلیل محتوا، هیچ روش خاص و ویژه برای ارزیابی روشی وجود ندارد و همان روش های رایج اعتبارسنجی دنبال میشود.
مزایا: در گراندد تئوری، انعطاف و خلاقیت یکی از مزایای مهم آن است ، پذیرا بودن برای ایجاد و خلق نظریه و فهم جامع موضوع و فرآیند کاملا” تعریف شده تحلیل از مزایای دیگر آن است . در حالیکه در تحلیل محتوا، فهم معانی پدیده اجتماعی از طریق مواد کلامی و متنی ، قدرت مدیریت حجم زیادی از داده ها و اینکه طبقات برای کد گذاری میتواند از دل خود داده ها استخراج شود؛ یا از تئوری های پیشین استخراج گردد و یا از تحقیقات پیشین برداشت گردد، از مزایای آن محسوب میشوند.
معایب: در گراندد تئوری، محقق نیازمند داشتن معلومات در مورد نسخه دقیق گراندد تئوری و فرآیند اشباع بوده و همواره خطر نرسیدن به تئوری مهم، علی رغم صرف وقت و انرژی زیاد وجود دارد. همچنین مشکل بودن پیش بینی زمان و چارچوب مطالعه قبل از انجام آن از معایب گراندد تئوری است، در حالیکه تحلیل محتوای کیفی، بسیار پر زحمت و زمان بر هستند و فرآیند تحلیل آن ها کمتر شفاف و مشخص است.
تفاوت تحلیل محتوا و تحلیل محتوای موضوعی
در واقع می توان گفت دو رویکرد تحلیل محتوا و تحلیل محتوای موضوعی شباهت زیادی در فرایند تحلیل دارند ولی فرق مهم این دو این است که تحلیل محتوا سطح انتزاع کمتری داشته و بیشتر به توصیف پدیده می پردازد و در پاسخ به سوال تحقیق، به دنبال تولید طبقات و دسته بندی بر اساس اشتراکات مفهومی کدها است و بیشتر بر معانی ظاهری متن مصاحبه متمرکز است. نمونه تحلیل محتوا نیز بسیار کمک کننده است. درحالیکه در تحلیل محتوای موضوعی محقق به دنبال تفسیر با سطح انتزاع بالاتر بوده و طبقات استخراج شده را بر اساس معانی پنهانی و مکنون و در قالب مضامین تفسیری ارائه میکند؛
به طوریکه می توان گفت هر دو در تشکیل طبقه با هم تشابه دارند با این تفاوت که در تحلیل محتوا در همان مرحله طبقه محقق متوقف می شود ولی در تحلیل محتوای موضوعی محقق در یک سطح بالاتر انتزاعی تولید مضمون یا مضامینی میکند که چند طبقه را در دل خود جا دهد و بتواند تفسیری کلی از داستان تحقیق در قالب مضامین ارایه کند. مضامین در واقع طناب مفهومی هستند که چند طبقه را در خود جا میدهند و یک یا چند جمله هستند درحالیکه نام طبقات از دو یا سه کلمه تشکیل شده و یک واژه هستند.
ضرورت دانستن تفاوت این دو رویکرد
بنابراین دانستن فرق این دو رویکرد اهمیت دارد تا محققین از ابتدا بر اساس سوال تحقیق و هدف پژوهش نوع رویکرد مطالعه را انتخاب کنند. هرچند بسیاری به اشتباه این دو را بجای هم استفاده می کنند . پس اگر محققی تازه کار بوده و مهارت تفکر انتزاعی کمی دارید بیشتر به سراغ تحلیل محتوا بروید و اگر قدرت تحلیل و تفسیر و تفکر انتزاعی خوبی دارید می توانید از رویکرد تحلیل محتوای موضوعی استفاده کنید.
البته در تحلیل محتوا بر اساس میزان تکرار شوندگی کد ها و مفاهیم، طبقات شکل می گیرند که در رویکرد مقابل این مسئله کمرنگ تر است.
سلام وقت بخیر مطالب ارائه شده خوب و قابل استفاده می باشد اما متاسفانه چون رفرنس ندارد قابل اعتماد نیست
سلام.
ممنون بابت مطالبی که منتشر میکنید.
بعد از استفاده از تحلیل محتوا چه مفهومی و چه مضمونی، حتما باید ارزیابی انجام شود؟
با سلام و سپاس، برای اطمینان از اعتبار و روایی در تحلیل محتوا، میتوانید به نکات مهم زیر توجه کنید:
1. تعریف واضح مقولهها و کدها:
o مقولهها و کدهایی که برای تحلیل انتخاب میشوند باید به صورت دقیق و واضح تعریف شوند تا همه تحلیلگران بتوانند از آنها به صورت یکسان استفاده کنند.
2. قضاوت مستقل:
o برای کاهش خطا و افزایش روایی، بهتر است چندین تحلیلگر مستقل محتوا را کدگذاری کنند و نتایج آنها با هم مقایسه شود.
3. آموزش تحلیلگران:
o تحلیلگران باید به خوبی آموزش دیده باشند تا بتوانند به درستی مقولهها و کدها را تشخیص دهند و از آنها استفاده کنند.
4. استفاده از آزمونهای پایایی بین کدگذاران:
o میتوان از آزمونهایی مانند ضریب کاپا (Cohen’s Kappa) استفاده کرد تا میزان توافق بین تحلیلگران ارزیابی شود. با استفاده از نرم افزارهای تحلیل داده کیفی مثل مکس کیودا می توان پایایی بین کدگذارها را بررسی کرد.
5. بازبینی و اصلاح کدها:
o بازبینی مداوم کدها و اصلاح آنها بر اساس یافتهها و بازخوردها میتواند به افزایش روایی کمک کند.
6. توجه به تنوع دادهها:
o استفاده از منابع و نمونههای متنوع میتواند به افزایش جامعیت و اعتبار نتایج کمک کند.
منابع معتبر:
• Krippendorff, K. (2018). Content Analysis: An Introduction to Its Methodology. Sage Publications.
o این کتاب یک منبع معتبر و جامع برای روشهای تحلیل محتوا است و به تفصیل در مورد تکنیکها و روشهای افزایش اعتبار و روایی بحث میکند.
• Neuendorf, K. A. (2017). The Content Analysis Guidebook. Sage Publications.
ا این کتاب نیز یک منبع معتبر دیگر برای تحلیل محتوا است که شامل فصلهایی است که به موضوعات روایی و پایایی میپردازد.
• Lombard, M., Snyder-Duch, J., & Bracken, C. C. (2002). Content analysis in mass communication: Assessment and reporting of intercoder reliability. Human Communication Research, 28(4), 587-604.
o این مقاله به بررسی روشهای ارزیابی و گزارش پایایی بین کدگذاران میپردازد و روشهای مختلفی برای افزایش اعتبار ارائه میدهد.