رویکرد امیک به چگونگی تفکر مردم بومی و محلی می پردازد. اینکه مردم چگونه جهان پیرامون خود را ادراک می کنند، کد های رفتاری آنها، چه معنایی برای آنها دارد، و چگونه آنها پدیده ها را تجسم کرده و توضیح می دهند. رویکرد اتیک (یا رویکرد محقق محور) تمرکز را از مشاهدات، مقولات، توضیحات و تفسیر های مردم محلی و بومی بر می دارد و بر مشاهدات محقق و مردم شناس متمرکز می شود. در رویکرد اتیک در واقع اعتقاد بر این است که اعضای یک قومیت و فرهنگ، اغلب در کاری که انجام می دهند بیش از حد درگیر هستند و نمی توانند فرهنگ خود را بیطرفانه تفسیر کنند. مردم شناسان هنگام استفاده از رویکرد اتیک، بر آنچه که مهم میدانند، تأکید می کنند. اگرچه گاهی اوقات امیک و اتیک ذاتاً متضاد تلقی می شوند و می توان یکی را بر دیگری ترجیح داد، اما در تحقیقات انسان شناسی، مکمل بودن رویکرد های امیک و اتیک به طور گسترده ای به رسمیت شناخته شده است، به ویژه در زمینه های مربوط به ویژگی های طبیعت انسان و نظام های اجتماعی انسان.
دانش و تفاسیر بومی آن دسته تفاسیری هستند که در یک فرهنگ وجود دارند و با عرف، معنا و باور محلی تعیین می شوند و به بهترین وجه توسط بومیان یک فرهنگ توصیف می شوند. دانش اتیک به تعمیم هایی در مورد رفتار انسان اشاره دارد که به طور کلی درست در نظر گرفته میشوند، و معمولاً اعمال فرهنگی را به عوامل مورد علاقه محقق مرتبط می سازد، مانند شرایط اقتصادی یا زیست محیطی، که بومی ها ممکن است آنها را چندان مرتبط تلقی نکنند.
در انسان شناسی فرهنگی، رویکرد های امیک و اتیک برای درک رفتار و شخصیت افراد مورد استفاده قرار می گیرند. انسان شناسی فرهنگی بیان می کند که مردم بر اساس فرهنگ ها و خرده فرهنگ هایشان شکل میگیرند و ما باید فرهنگ را در مطالعه شخصیت توضیح دهیم. یکی از راه ها، نگاه کردن به مسائل از طریق رویکرد “امیک” است. این رویکرد فرهنگی خاص است، زیرا بر یک فرهنگ واحد تمرکز میکند و بر اساس شرایط خاص خود درک میشود. همانطور که در زیر توضیح داده شد، اصطلاح “امیک” از اصطلاح زبانی خاص “فونمیک”، از واج، که یک روش خاص زبان برای انتزاع صداهای گفتاری است، سرچشمه گرفته است.
· توصیف «امیک» توصیفی از رفتار یا اعتقادی است که برای بازیگر (آگاهانه یا ناخودآگاه) معنادار است. به این معنا که یک روایت عامیانه از یک فرد بومی درون فرهنگ می آید.
· توصیف «اتیک» توصیفی از یک رفتار یا باور توسط یک تحلیلگر اجتماعی یا ناظر علمی (مثلاً یک دانشجو یا محقق انسانشناسی یا جامعهشناسی) است، که میتواند در بین فرهنگ ها به کار رود. یعنی یک گزارش اتیک تلاش میکند «از نظر فرهنگی خنثی» باشد و هرگونه تعصب یا بیگانگی قومگرایانه، سیاسی، و/یا فرهنگی توسط ناظر را محدود کند.
وقتی این دو رویکرد با هم ترکیب شوند، می توان «غنی ترین» دیدگاه یک فرهنگ یا جامعه را درک کرد. به خودی خود، یک رویکرد امیک با به کارگیری ارزش های فراگیر در یک فرهنگ واحد مبارزه می کند. رویکرد اتیک برای قادر ساختن محققان به دیدن بیش از یک جنبه از یک فرهنگ، و در اعمال مشاهدات در فرهنگ های سراسر جهان مفید است.
تاریخچه امیک و اتیک در پژوهش کیفی
این اصطلاحات در سال 1954 توسط زبانشناس “کنت پایک” ابداع شد، او استدلال کرد که ابزارهای توسعهیافته برای توصیف رفتارهای زبانی را میتوان با توصیف هر رفتار اجتماعی انسانی تطبیق داد. همانطور که پایک اشاره کرد، دانشمندان علوم اجتماعی مدت هاست در مورد عینی یا ذهنی بودن دانش بحث کرده اند. نوآوری پایک این بود که از یک بحث معرفت شناختی دور شود و در عوض به راه حل روش شناختی روی آورد. امیک و اتیک به ترتیب از اصطلاحات زبانی واج و آوایی مشتق شده اند، جایی که واج شناسی به طور مؤثر “عناصر معنا” را در نظر میگیرد و “عناصر آوایی” به عناصر صدا توجه میکند. او دوگانگی امیک/اتیک را در انسان شناسی به عنوان راهی برای دور زدن مسائل فلسفی درباره ماهیت عینیت مطرح کرد.
این اصطلاحات همچنین توسط مردم شناسان “وارد گودناف و ماروین هریس” با معانی کمی متفاوت از آنچه توسط پایک استفاده می شد، حمایت گردید. گودناف در درجه اول به درک معنای فرهنگی خاص باورها و اعمال خاص علاقه مند بود. هریس در درجه اول به توضیح رفتار انسان علاقه مند بود. پایک، هریس و دیگران استدلال کردهاند که «خودیها» و «خارجیها» در یک فرهنگ، به یک اندازه قادر به تولید روایت های امیک و اتیکی از فرهنگ خود هستند. برخی از محققان از “اتیک” برای اشاره به گزارش های “عینی یا خارجی” و از “امیک” برای اشاره به گزارش های “ذهنی یا خودی” استفاده می کنند.
مارگارت مید یک انسان شناس بود که الگوهای نوجوانی را در ساموآ مورد مطالعه قرار داد. او کشف کرد که مشکلات و گذار هایی که نوجوانان با آن روبرو هستند تحت تأثیر فرهنگ قرار دارند. هورمونهایی که در دوران بلوغ ترشح میشوند را میتوان با استفاده از چارچوب اتیک تعریف کرد، زیرا نوجوانان در سراسر جهان هورمون های یکسانی ترشح می کنند. با این حال، مید به این نتیجه رسید که نحوه واکنش نوجوانان به این هورمون ها به شدت تحت تأثیر هنجار های فرهنگی آنها است. مید از طریق مطالعات خود دریافت که نمی توان از طبقه بندی های ساده در مورد رفتارها و شخصیت استفاده کرد، زیرا فرهنگ مردم بر رفتارهای آنها به شیوه ای اساسی تأثیر می گذارد. مطالعات او به ایجاد رویکردی امیک برای درک رفتارها و شخصیت کمک کرد. تحقیقات او به این نتیجه رسید که فرهنگ تأثیر بسزایی در شکل دادن شخصیت افراد دارد.
کارل یونگ، روانکاو سوئیسی، محققی است که در مطالعات خود رویکردی اتیک داشت. یونگ اسطوره شناسی، مذهب، آیین های باستانی و رویاها را مورد مطالعه قرار داد و او را به این باور رساند که کهن الگوهایی وجود دارند که میتوان آنها را شناسایی کرد و برای طبقه بندی رفتار های مردم از آنها استفاده کرد. کهن الگو ها ساختار های جهانی ناخودآگاه جمعی هستند که به شیوه ذاتی افراد برای درک و پردازش اطلاعات اشاره دارند. کهن الگو های اصلی که یونگ مورد مطالعه قرار داد، پرسونا (نحوه معرفی خود به جهان)، آنیموس/آنیما (بخشی از مردمی که دنیا را با مشاهده جنس مخالف تجربه میکنند، که نحوه انتخاب شریک عاشقانه خود را راهنمایی میکند) بودند. و سایه (روی تاریک شخصیت ها، زیرا مردم مفهوم شر را دارند؛ افرادی که به خوبی تنظیم شده اند باید هر دو بخش خوب و بد خود را با هم ترکیب کنند). یونگ به نقش مادر نگاه کرد و به این نتیجه رسید که همه مردم مادر دارند و مادران خود را به گونه ای مشابه می بینند. آنها پرورش و رفاه را ارائه می دهند. مطالعات او همچنین نشان می دهد که “نوزادان برای مکیدن شیر از پستان تکامل یافته اند، همچنین این مورد نیز وجود دارد که همه کودکان تمایلات ذاتی برای واکنش به روش های خاصی دارند.” این نوع نگاه به مادر، شیوهای اتیک برای به کارگیری یک مفهوم به صورت فرا فرهنگی و جهانی است.
پژوهش کیفی، اهمیت رویکرد های امیک و اتیک از نظر شخصیت
رویکرد های امیک و اخلاقی برای درک شخصیت مهم هستند، زیرا مشکلات ممکن است زمانی بوجود آیند که مفاهیم، معیار ها و روش ها با بیاحتیاطی به فرهنگ های دیگر منتقل می شوند در جهت تلاشی برای تعمیم های بینفرهنگی درباره شخصیت. به کار بردن برخی تعمیم های رفتاری برای افرادی که از نظر فرهنگی بسیار متنوع هستند، دشوار است. یکی از نمونه های آن مقیاس F است . مقیاس F، که توسط تئودور آدورنو ایجاد شده است، برای اندازه گیری شخصیت مستبد استفاده می شود، که به نوبه خود می تواند برای پیش بینی رفتار های تعصب آمیز استفاده شود. این آزمون، زمانی که برای آمریکایی ها اعمال شود، به طور دقیق تعصبات را نسبت به افراد سیاه پوست نشان می دهد. با این حال، زمانی که مطالعه ای در آفریقای جنوبی با استفاده از مقیاس F انجام شد، نتایج (پتیگرو و فریدمن) هیچ گونه پیش داوری نسبت به افراد سیاه پوست را پیش بینی نکرد. این مطالعه از رویکردهای امیک مطالعه با انجام مصاحبه با مردم محلی و رویکردهای اتیک با ارائه آزمون های شخصیتی تعمیم یافته به شرکت کنندگان استفاده کرد.